در مشق سربازان بجلوی روآوردن تفنگ بطور عمودی. تفنگ راست ایستانیده را از جانب راست بدن با دو حرکت مقابل صورت آوردن. تفنگ مماس با جانب راست بدن را با حرکتی اندکی ببالا سپس با حرکتی دیگر بپیش روی آوردن. روبروی صورت و موازی قامت آوردن تفنگی که مماس پهلوی راست است با دو حرکت
در مشق سربازان بجلوی روآوردن تفنگ بطور عمودی. تفنگ راست ایستانیده را از جانب راست بدن با دو حرکت مقابل صورت آوردن. تفنگ مماس با جانب راست بدن را با حرکتی اندکی ببالا سپس با حرکتی دیگر بپیش روی آوردن. روبروی صورت و موازی قامت آوردن تفنگی که مماس پهلوی راست است با دو حرکت
آنکه پیش از دیگران با حریف جنگ کند و منتظر امداد و اعانت نباشد. (آنندراج). آنکه در جنگ پیشی کند. آنکه در رزم پیشی گیرد و تقدم جوید. سابق در حرب بر دیگران: نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ گرفتش یکی سنگ و شد پیش جنگ. فردوسی. در آن سپه که چو تو میر پیش جنگ بود اگر ز پیل بترسد برو بود تاوان. فرخی. باری بس است طاقت ما را، ترا که گفت سر خیل فتنه کن مژۀ پیش جنگ را. سالک قزوینی (از آنندراج). ، آن حصه از لشکر که در مقدمۀ لشکری بزرگ است سواران پیش جنگ، که در صف پیشین نبرد واقعند
آنکه پیش از دیگران با حریف جنگ کند و منتظر امداد و اعانت نباشد. (آنندراج). آنکه در جنگ پیشی کند. آنکه در رزم پیشی گیرد و تقدم جوید. سابق در حرب بر دیگران: نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ گرفتش یکی سنگ و شد پیش جنگ. فردوسی. در آن سپه که چو تو میر پیش جنگ بود اگر ز پیل بترسد برو بود تاوان. فرخی. باری بس است طاقت ما را، ترا که گفت سر خیل فتنه کن مژۀ پیش جنگ را. سالک قزوینی (از آنندراج). ، آن حصه از لشکر که در مقدمۀ لشکری بزرگ است سواران پیش جنگ، که در صف پیشین نبرد واقعند
پیشرو قافله آنکه پیش پیش کاروان رود: الا یا خیمگی خیمه فروهل، که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل. (منوچهری)، پیشرو لشکر آنکه بر مقدمه جیش حرکت کند، هر حیوانی که پیش پیش نوع خود حرکت کند: چونکه وا گردید گله از ورود پس فتدن بز که پیشاهنگ بود. (مثنوی)، جوانی که عضو سازمان تربیتی مخصوص (پیشاهنگی) است. توضیح این کلمه را در قرن حاضر در مقابل انگلیسی بی اسکاوت پذیرفته اند. در انگلیسی دختر پیشاهنگ را گیرل - اسکاوت گویند ولی در فارسی فرق بین مذکر و مونث نیست
پیشرو قافله آنکه پیش پیش کاروان رود: الا یا خیمگی خیمه فروهل، که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل. (منوچهری)، پیشرو لشکر آنکه بر مقدمه جیش حرکت کند، هر حیوانی که پیش پیش نوع خود حرکت کند: چونکه وا گردید گله از ورود پس فتدن بز که پیشاهنگ بود. (مثنوی)، جوانی که عضو سازمان تربیتی مخصوص (پیشاهنگی) است. توضیح این کلمه را در قرن حاضر در مقابل انگلیسی بی اسکاوت پذیرفته اند. در انگلیسی دختر پیشاهنگ را گیرل - اسکاوت گویند ولی در فارسی فرق بین مذکر و مونث نیست
گرز لنگ در خود رو میله ایست در موتوراتومبیل که بروی دو محور حرکت میکند. دسته پیستونها برروی میل لنگ سوار است. خاصیت این ابزار آنست که حرکت پیستونهارا در حالتهای (هنگامهای) مختلف تنظیم میکند
گرز لنگ در خود رو میله ایست در موتوراتومبیل که بروی دو محور حرکت میکند. دسته پیستونها برروی میل لنگ سوار است. خاصیت این ابزار آنست که حرکت پیستونهارا در حالتهای (هنگامهای) مختلف تنظیم میکند
آلتی که کمان را در آن جای دهند کمان دان: (و دو هزار (غلام) با کلاه چهار بر بودند و کیش و کمر و شمشیر و شغاونیم لنگ بر میان بسته)، ترکش تیردان. یک عدل بار که که نصف خروار باشد
آلتی که کمان را در آن جای دهند کمان دان: (و دو هزار (غلام) با کلاه چهار بر بودند و کیش و کمر و شمشیر و شغاونیم لنگ بر میان بسته)، ترکش تیردان. یک عدل بار که که نصف خروار باشد
آنکه پیش از دیگران با حریف جنگ کند و منتظر امداد و اعانت نباشد کسی که در رزم پیشی کند در سپه که چو تو میر پیش جنگ بود اگر ز پیل بترسد برو بود تاوان. (فرخی)، آن حصه از لشکر که در مقدمه لشکری بزرگ است سوارانی که در صف پیشین نبرد جای گیرند: با وجود کثرت سپاه و قلت غازیان رزمخواه بمجرد آنکه آواز نفیراز عقب قلب بر آمد و دلاوران پیش جنگ دلیرانه پیش آمدند پای ثبات و قرارشان متزلزل گشته
آنکه پیش از دیگران با حریف جنگ کند و منتظر امداد و اعانت نباشد کسی که در رزم پیشی کند در سپه که چو تو میر پیش جنگ بود اگر ز پیل بترسد برو بود تاوان. (فرخی)، آن حصه از لشکر که در مقدمه لشکری بزرگ است سوارانی که در صف پیشین نبرد جای گیرند: با وجود کثرت سپاه و قلت غازیان رزمخواه بمجرد آنکه آواز نفیراز عقب قلب بر آمد و دلاوران پیش جنگ دلیرانه پیش آمدند پای ثبات و قرارشان متزلزل گشته
عملی است که سربازان با تفنگ انجام دهند بدین طریق، نخست تفنگ عمودی به زمین و مماس با پای راست قرار دارد با یک حرکت تفنگ را با دست راست از زمین بلند کنند و در هوا بچرخانند و پاشنه آن را در کف دست چپ گذارند و با حرکت دیگر دست راست را به جای خو
عملی است که سربازان با تفنگ انجام دهند بدین طریق، نخست تفنگ عمودی به زمین و مماس با پای راست قرار دارد با یک حرکت تفنگ را با دست راست از زمین بلند کنند و در هوا بچرخانند و پاشنه آن را در کف دست چپ گذارند و با حرکت دیگر دست راست را به جای خو
میله ای است در موتور اتومبیل که به روی دو محور حرکت می کند، دسته پیستون ها روی میل لنگ سوار است، خاصیت این ابزار آن است که حرکت پیستون ها رادر حالت های مختلف تنظیم می کند
میله ای است در موتور اتومبیل که به روی دو محور حرکت می کند، دسته پیستون ها روی میل لنگ سوار است، خاصیت این ابزار آن است که حرکت پیستون ها رادر حالت های مختلف تنظیم می کند